۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

یادی از دلاوران18تیرماه 1378.



امروز به مناسبت قیام دلیرانه عده ایی از دانشجویان وجوانان این مرزو بوم در 18تیرماه سال 1378 مطلبی به نگارش در می آورم. قصدم از نوشتن این مطلب به بررسی چگونگی و کنکا ش درباره این مسئله نیست، چون دیگر بعداز گذشت 13سال همه میدانند این حادثه دلخراش چگونه برپا گردید. چگونه جای متهم وبی گناه تعویض گردید و چگونه در بیدادگاه های نا عادلانه نظام، آن همه فجایع به دزدیدن یک ریش تراش ختم شد.هرچند به طور مختصر اشاره ایی کوتاه به شروع قیام می کنم.  در تيرماه 1378، كميسيون فرهنگي مجلس پنجم ، طرحي را با عنوان «اصلاحيه قانون مطبوعات » در چهار بند به تصويب رساند، این چهار بند به نوعی به محدود کردن نوشتن وسانسور بیش از حد روزنامه ها اشاره داشت، و قرار شد این اصلاحیه را به صحن علنی مجلس برای تصویب تحویل داده شود. روزنامه سلام هم در 15 تير يعني يك روز مانده به مطرح شدن اصلاحيه در صحن علني مجلس ، اقدام به انتشار سند محرمانه منتسب به وزارت اطلاعات نمود و با تيتر درشت نوشت : «سعيد اسلامي پيشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» باشکایت وزارت اطلاعات خبر توقیف روزنامه سلام  در تاریخ17تیر ساعت 10شب اعلام گردید.و باعث تحسن عده ایی از دانشجویان گردید و این تحسن با گفتگوی مامورین نیروی انتظامی یوسف آباد با دانشجویان خاتمه یافت، اما در اقدامی ناجوانمردانه انصار حزب الله با حمله شبانه به خوابگاه دانشجویان جرقه قیام 18تیر را زدند و این جرقه باعث انفجارغرور دانشجویان وملت گردیدبه طوری که با این انفجار پایه های نظام لرزید و کاربه جایی رسید که آقای خامنه ایی برای به دست اوردن دل دانشجویان گریه کرد، آقای خاتمی با گفتن ایم مطلب که این حرکت ضربه به اصلاحات است وباعث تضعیف قدرت اصلاحات می شودو دادن وعده مجازات عوامل حمله به دانشجویان به نوعی باعث تفرقه افکنی دربین دانشجویان گردید.
اما دریغ از آن همه وعده، یکی به واقعییت نپیوست. و دانشجویان بی گناه هم چون( منوچهر محمدی، زنده یاد اکبرمحمدی، رضا مهاجرانی نژاد، اردشیر زارع زاده، کوروش صحتی) وبیشمار عزیزان که به جلادخانه توحید روانه شدند! جایی که نامی برای رسیدن به خدا و زرندگی داشت ودرداخل آن رسیدن به آرزوی مرگ! عزیزان مبارز را زیر بدترین شکنجه های روحی و روانی قرار دادندو با گرفتن فیلمهایی به زور شکنجه از این دلاوران و پخش آن به نوعی تکرار سناریو نخ نما شده تواب سازی شد! و با دادگاهای غیر قانونی حکم اعدام برای بی گناهان صادر گردید. بعد با فشار جامعه جهانی این حکم ها به حبس ابد و حکم های پایین تری تقلیل یافت. و در مدتهای طویل زندانی از هیچ ظلمی بر این افراد دریغ نکردند، از فشار های روحی روانی بر این عزیزان وخانواده های آنها، آویزان کردن این عزیزان در فاضلاب زندان، به طوریکه چندین بار این دلاوران از ظلم فراوان دست به اعتصاب غذا زدند. در آخر جوانی عزیز دلاور دوست داشتنی و باوقار، اسطوره مقاومت آقای اکبرمحمدی به طرز مشکوکی در زندان جان به جهان آفرین تسلیم کرد. روحش شاد باد روح تمام عزیزان آزادیخواه شاد باد.
در آن طرف ماجرامتهمین ومجرمین در آسایش بودند افراد لباس شخصی که جزء افراد خود سر شناخته می شوند در هیچ دادگاهی شرکت نداشتند و برای یک نظام یکی از بدترین ننگها این است، افرادی در آن جامعه جای شعبون بی مخها را گرفته باشند و آن نظام عاجز وعلیل از کنترل این افراد باشد. هرچند این مسئله چیز مخفی نیست،  که این شعبون بی مخها سر در آخور نظام دارند و دارای پشتوانه حمایتی قوی هستند وگرنه هیچگاه جرأت دست زدن به اعمال خود سرانه نداشتند. و پرونده محاکمه متهمین به محاکمه چند سرکار استوارو چند سرباز وظیفه ودزدیده شدن یک ریش تراش  خاتمه یافت.
اما هنوز بعداز13سال بسیارسوالها بی جواب مانده. اگر مشکل دزدیدن یک ریش تراش بودآن همه خرابی وسائل و ساختمان خوابگاه دانشگاه برای چه بود؟ آن خرابی که اگر چنگیز خان مغول حمله کرده بوداینگونه ویرانی از خود به جا نمی گذاشت.  برای سرقت یک ریش تراش احتیاج به لشکر کشی شبانه عوامل خود سرو ضرب و شتم دانشجویان بود؟ به شهادت رسیدن عزت ابراهیم نژادو خانم فرشته علیزاده و تعدادی دیگربرای چه بودو به کدامین گناه؟ آیا به شهادت رسیدن آن عزیزان هم سناریویی از سرقت ریش تراش بود؟  آن همه وعده برای محاکمه عوامل حمله به کوی دانشگاه چه شد؟ آن دلجویی که قرار بود از عزیزان شود چه شد؟.......وبی نهایت سوال بی جواب مانده ! هنوز نه تنها در جواب سوالها مانده اید، بلکه از یاد آوری آن حادثه در ترس هستید! و اجازه برگزاری سالگرد آن حادثه وحشیانه را نمی دهیدو جوجامعه را به پادگان تبدیل می کنید.
آقای خامنه ایی و آقای خاتمی، شما خود را مسئول در اتفاق افتادن ماجرا نمی دانید؟ آن همه وعده را که داده بودید برای اجراء عادلانه حق آیا انجام دادید؟ در درگاه خداوند باری تعالی خود را مسئول نمی دانید؟ بسیاری از بی گناهان به ناحق در این حادثه مال وجان خود را از دست دادند و عده ایی برای عمری دچار مشکلات جسمی شدند، چگونه ادعای اجرای حکومت الهی در ایران را دارید؟ این همه ظلم درحکومت الهی به اسم خدا و ائمه میشود ولی شما دفاعی از حرمت خدا و ائمه آن نمی کنید! چگونه دنیای خود را به آخرت می فروشید؟ در آخر مطلبم خدا را به شهادت می طلبم واز دست ظلمی که به عزیزان این مرزو بوم شد به او شکایت می برم، و می گویم ظلم پایدار نمی ماند هر چقدربساط آن ظلم محکم واستوار باشد
باز در آخر مطلبم می نویسم زنده و پاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران
نویسنده ستار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر